اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
 

 

 

 

میراث حقوق بشر منشور کوروش

در تاریخ بزرگانی بوده اند که گفتار و کرداری فراتر از زمان خود به انجام رسانده وعملا به سمبل و نمادی فرا ملیتی تبدیل شده اند. از جمله کوروش  بنیان گذار سلسله ی هخامنشی را به جهت عملکردش در برخورد باملل مغلوب به سمبل و نمادی فرا ملیتی دست یازیده است.صاحب نظران فرهنگ و تمدن بشری منشوری را که به فرمان او پس از فتح بابل نگا شته  شده ، میراث همگانی و متعلق به همه ی انسان ها دانسته اند

در سا ل 1971 میلادی /1350 هـ . ش  سازمان ملل  متحد منشور کوروش را به عنوان  « نخستین منشور حقوق بشر» به هفت زبان زنده ی دنیا ترجمه و نمونه ی بدل استوانه ی کوروش را در مقر اصلی سازمان ملل متحد در شهر نیویورک در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار شورای قیمومیت قرار دادند.

با  توجه  به اینکه اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1948 میلادی / 1350 هـ  . ش اعلامیه ی  حقوق  بشر را در یک  مقدمه  و 30 ماده  تصو یب  نمو د ند  بی گمان  وجود نقطه  نظرات مشترک مندرج در منشور کوروش شاه بزرگ هخامنشی  ، کشورهای عضو مجمع عمومی سازمان ملل را ترقیب  به  اعلام این منشور به عنوان« نخستین منشور حقوق بشر» نموده  است .

این منشور ، استوانه ای گلی است ؛ که در پی کاوش های با ستان شناسی تمد ن های کهن میا ن دورود به سال 1879 میلادی / 1258 هـ . ش  باستا ن شنا س  به آ ن دست  یافتند .

استوانه ای از گل ر س ، به ابعاد  5/22 سا نت طول و11 سا نت عرض ، که دور تا دور آ ن  45 سطر  به  خط  و زبا ن اکدی (بابل نوین) به سال 539 پیش از میلاد ، به فرمان کوروش بنیان گذار سلسله ی هخامنشی پس ا ز شکست نبو نید  پادشاه با بل  و تصر ف آ ن سر ز مین نگا شته شد ه و در نیا یشگا ه إ سَگلیه ( معبد مردوک ) جا ی گر فت. در سا ل1375 بخشی از یک لوحه ی استوانه ای که تصور می شد مربوط به نبونید است جهت پیوستن به استوانه ی اصلی از آمریکا به موزه ی بریتیش پترولیوم انگلستان منتقل شد و به استوانه ی اصلی پیوست شد .

منشور کوروش در واقع بیانگر شیوه ی کشورداری و اداره سرزمین های مغلوب از سوی  شاهان هخامنشی است .این منشور را به لحاظ محتوایی می توان به دو بخش تقسیم  نمود :

بخش نخست : اعلامیه ی کاهنان  شهر معبد ، شهر بابل « بابل از دو جزء بابل و ایلو به معنی درگاه و بارگاه خدا تشکیل شده است » به مناسبت ورود  کوروش به بابل است  .

بخش د وم : د ید گا ه ها ی کو روش در مو رد حقوق مردم سرزمین های مغلوب و آزادی عمل آنها در اجرای رسوم  و آیین ها ی اعتقا دی است

در بخش نخست  پس از آنکه کوروش در سطر نخست  خود را شاه جهان ، شاه بزرگ ،  شاه توانا ، شاه بابل  ،  شاه سومر و آکد . . .  شاه نواحی جهان چهار (گوشه جهان) معرفی می کند کاهنان بابل  به  بیان  روند تحولاتی پرداخته اند که منجر به ورود کوروش به  خواهش آ نان از مردوک  و توجه « الیل » خدا ( مردوک ) خدای بزرگ  و پشتیبان مردم  شهر بابل که به خواهش آنان  که چنین  گفتند :  « بشود که توجه وی به همه ی مردم که خانه هایشان ویران شده معطوف گردد » این بیانات 19 سطر را به خود اختصاص داده است .

د ر بخش د وم کورش که خود را ، شاه بابل ، شاه  سرزمین سومر و آ کد و شاه  چهار گوشه ی    جهان ،  پسر کبوجیه ، شاه ا نشان که فرما ن روایش را بعل و نبو خدایان بابل گرامی داشته  و آنگاه مردوک خدای بزرگ موجبات اطاعت و فرمانبرداری و علا قه ی مردم بابل نسبت به او را فراهم نموده است پس از  معرفی خود که بعدها  جا نشین بر جسته اش داریوش به پیروی از او در کتیبه ها و نقش برجسته ها به معرفی خود می پردازد ، برخورد با ملل مغلوب و گستره ی قلمرو خویش را همراه با آیین و روش کشورداری از زمان مراسم تاجگذاری در شهر بابل می آموزد .

گزنفون مورخ یونانی صد سا ل پس از کوروش در خصوص تلاش او در جلب علاقه ملل مغلوب به حاکمیتش  ،  به توصیف مراسم تاجگذاری کوروش در شهر بابل اینگونه پرداخته است ، کوروش  در این مراسم  ضمن  توجه  به رسم  دربار هخامنشیان و به کار گیری سپاه جا وید ان پارسی به عنوان اصلی ترین نیروی تدارکاتی و دفاعی  به  نحوه ی احترام  به حقوق ملل تابعه پرداخته است ، از آن  جمله استفاده  از لباس فرم  ارتش  ماد و همچنین  بکارگیری ارتش متحد ماد در طرف چپ راه شاهی ، واختصاص قربانی جهت ایزد خورشید پارس ها ( میترا ) وخدای خورشید بابلیان ( شمش ) با اجازه حضور مردم بابل که می توانستند خواسته های خویش را به گوش شاه برسانند و آنگاه به بیان شیوه ی خردمندانه اش دربرخورد با مردم بابل می پردازد در سطر 24 آورده است « من نگذاشتم در سراسر سرزمین سومر و آکد تهدید کننده ی دیگری  پیدا شود » و در سطر 25 و 26 از تلاش ها یش جهت سعادت و باز گردان آرامش و آبادانی و ترمیم ویرانی ها سخن به میان آورده است . 

 احترام به آداب و رسوم و ایین ها و اعتقادات ملل تابعه از سوی او در شرایط زمانی که فاتحان ملل مغلوب را قتل عام می کردند و سرزمین آنان را ویران می نمودند کوروش هخامنشی را خردمند ترین پادشاهان جهان قرار داده ، که این امر مایه ی افتخار ایرانیان با تمد ن کهن چند هزار سا له است .

منبع ، ایرانویج ، بهرام فره وشی موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران

   آشنايي با گوهر تپه :

گوهر تپه در يازده كيلومتري شمال غربي شهر تاريخي بهشهر (مازندران) و نزديك دوغار باستاني هوتو و كمربند قرار گرفته است. گوهر تپه يكي از كهن ترين تپه هاي باستاني كشور به شمار مي آيد. اين تپه داراي لايه هاي تمدني گسترده اي است، بر اساس آخرين بافت هاي تيم باستان شناسي سابقه زندگي در اين منطقه به بيش از 7000 سال پيش مي رسد. اين تپه باستاني با وسعتي بيش از 50 هكتار نشان از استقراري توام با پيشرفت و گسترش داشته است،

 آثار بدست آمده در گورهای گوهر تپه در ارتفاع بسيار كمي از سطح زمين هاي زراعي قرار دارد به طوري كه مي توان اطمينان داشت كه برخي از آثار با شخم زدن زمين به راحتي از ميان مي رود .  شايد وجه تسميه اين تپه نيز به همين نكته بر مي گردد كه براحتي مي توان در اين زمين ها به اشياي با ارزش دست يافت،

گوهر تپه داراي آثار باستاني مي باشد، حالت پلكاني اين مكان اولين چيزي است كه توجه هر بيننده اي را به خود جلب مي كند. به گفته كارشناسان هر طبقه نشانه يك دوره از زمان است، هر چه به طبقات پايين تر مي رويم قدمت مكان بيشتر مي شود. اين تپه ها انسان ساز است يعني با گذشت زمان مردم ساكن ، با از بين رفتن مكانهاي قبلي به مكانهاي بالاتر آمده اند در بررسي ها و حفاريهايي كه انجام شد آثار و اسكلت هايي بدست آمده كه نشان مي دهد اين مكان در عصر نوسنگي شكل زندگي روستا نشيني داشته و در دوره برنز و مفرغ مورد توجه قرار گرفته است و حالت شهرنشيني پيدا كرده است . احتمالاً تا دوره برنز مياني فضاي مسكوني و محل دفن در يك مكان بود اما در دوره برنز متأخر (4000 سال قبل) هم از وسعت شهر كاسته شد و هم قبرستان را به خارج از فضاي مسكوني انتقال دادند. در بين دوره برنز و آهن حدود 2000 سال اين منطقه خالي از سكنه شد و در عصر آهن قبرستان را به خارج از مكان مسكوني بردند و مكان داراي سراشيبي را برگزيدند تا شاهد نفوذ آب نباشند،

با بررسي اسكلت ها متوجه شدند بعضي از افراد دفن شده در اين منطقه مهاجر و نيم ديگر بومي بودند، قديمي ترين تدفين اين مكان مربوط به 4 تا 5 هزار سال قبل است. كاوش هاي باستان شناسي در گوهر تپه به كشف بقاياي چند پيكره گاو كه احتمالاً براي انجام مراسم مذهبي مورد استفاده قرار مي گرفتند منجر شده است.

                               اشياء بدست آمده

 نوعي پيكره سفالي با فضاي توخالي است كه در آن مايع مقدس ريخته شده و در مراسم مذهبي مورد استفاده قرار مي گرفته است، ريتون هاي كشف شده شكسته هستند، اما ريتوني كه سالم مانده از بقيه بزرگتر است و نشان مي دهد تا چه اندازه هنرمندانه ساخته شده است، ريتون ها غالباً در مكان هاي مذهبي از قبيل پرستشگاه مورد استفاده قرار مي گرفتند، اما ريتون هاي كشف شده در گوهر تپه داخل يك پيك (زباله داني) درون بخشي از يك معماري كشف شده است.

 تازه ترين كاوش هاي باستان شناسان در اين محوطه، به كشف يك وسيله ناشناخته از جنس استخوان در كنار يك اسكلت منجر شد كه به اعتقاد برخي موسيقيدانان برجسته مازندراني به ساز قره ني شباهت دارد. اين شي 3 هزار ساله قديمي ترين ساز كشف شده در حاشيه درياي خزر خواهد بود. اين شي از شاخ گوزن ساخته شده و به انتهاي آن يك ورق مفرغی با 7 عدد ميخ پرچ شده است رو ي اين شي استخواني چند سوراخ ديده مي شود.                        

در گوهر تپه هم ظروف دست ساز و هم ظروف چرخ ساز و اشياء ديگري يافت شده است .نظير ظروف سياه رنگ و قرمز رنگ و ظروف نوك منقاري يا آب ريز كه مخصوص تدفين بود و كار برد روزانه آن جهت تصفيه مايعات بوده، ظروف دسته دار مخصوص آب و غذاي پس از مرگ، حفره كه به عنوان منبع ذخيره سازي غذا استفاده مي شد، ظروف عودسوز ، جام مي و پيمانه، ظرف پخت و پز و پيمانه هاي مواد غذايي، ظروفي با اشكال هندسي، سر نيزه تيغه هاي سنگي كه حكم چاقو را داشتند، ابزار درو  محصولات كشاورزي ، ابزار شبيه نوك پيكان ، قاب هايي كه به عنوان ابزار بازي يا شمارش استفاده مي شد ، قره ني از آلات موسيقي مخصوص مازندران، هاون سنگي براي آرد كردن ذرت و ... ، سنگ صاف براي ساييدن كه سطح آن سيقل دارد ، پاشنه در سنگ هاي صاف براي تيز كردن ابزار جنگي ، سنگهاي مادر كه تيغه هاي سنگي از آن جدا كرده و بعنوان ابزار برش و درو كاربرد داشتند ، چند پايه از ظروف سفالي ، دستبند مفرغی ، گوشواره ، حلقه مفرغی ، سنجاق سر ، مهره ها سنگي ، خنجر مفرغی و آهني ، سرنيزه و پيكان مفرغی ، دوك هاي سفالي مخصوص نخريسي ....،

                اجساد :

تمامي اجساد بصورت مرگ طبيعي مرده اند ، احتمال مي رود كه سقف بر روي مردم فرود آمده باشد ، زيرا اجساد يافت شده به شكل جنيني يا چمپاتمه اي يا حالت آرامش قرار دارند ، دو نمونه تدفين غير جنيني در اين مكان يافت شد يكي مربوط به اسكلت زن و مرد ديگري مردي به حالت طاقباز ، ميانگين قد اسكلت ها 80/1 تا 75/1 بوده و ميانگين سن آنها 30 تا 35 سالگي است 2 الي 3 تدفين بالاي چهل سال و يك بچه 8 الي 10 ماهه را شاهد هستيم . دندانهاي بيشتر اسكلت ها سالم بوده و نشان مي دهد اكثراً در ميانسالي فوت كرده اند ، طبق نظر كارشناسان دختران اين شهر در سنين بسيار پايين فوت كرده اند ، تدفين هاي حفره اي هم در اين مكان يافت شده است ، ابزار كنار اجساد نشان از طبقه اجتماعي آنان دارد ، مثلاً اسكلت دختري 18 ساله كه بصورت خمره دفن شده فقير بوده ، زيرا در كنار او هيچ چيز خاك نشده بود ولي اسكلت خانمی را مي بينيد كه با گيره مو و شمعداني ها ، انگشت دانه و .... خود دفن شده كه نشانه ثروتمندي اوست

 

سكه در عهد اشکانیان

چکیده

در این تحقیق سعی شده است که به تحول سکه در زمان اشکانیان پرداخته شود انسان ها از قدیم الایام نیازهایی دارند که یکی از این نیازها سکه یا همان مبادله است که با اختراع سکه نیازهای مادی مان برطرف شد.

مقدمه

 مردمان اولیه و بدوی برای زندگی و رفع حوائج روزانه همیشه در تلاش وضع بهتر و تامین آسایش بیشتر بوده اند و همین اصل یعنی عشق به حیات بوده که تاریخ تمدن را به وجود آورد و ملتها را به طرف روزگاران بهتر و اختراعات و اکتشافات وا داشت ، کشف آتش و به کاربردن فلزات هریک مبدا مهمی در سیر تکامل بشر بوده است از وقتی که زندگی اولیه به صورت خانواده و قبیله در آمد و به طور کلی اجتماع شروع شد ، انسان ها احساس کردند که به کمک یکدیگر نیاز دارند و ناچار هریک با سعی و عمل خود به رفع حوایج دیگری پرداخت تا توانست از دسترنج دیگری منتفع گردد، انسان ها برای اینکه بتوانند نیازهای مادی خود را برطرف نمایند مجبور بودند باه م مبادله نمایند تا بتوانند وسایلی که توان تولید آن را ندارند اما در زندگی روزمره خود به آن نیازمند هستند را بدست بیاورند ، از این به فکر این افتادند که مشکل را حل نمایند که با اندیشه وتدبیر به اختراع سکه رسیدند.

     اولین سکه در ایران

نخستین سکه طلا دريك daric  سکه زرین داریوش ( 485-521 هجری قمری ) بوده است. داریوش پادشاه که تابعانش به او لقب بازگان داده بودند به خوبی درک کرده بودند که برای کامیابی وموفقیت در اداره امور کشور بایستی اقتصادی صحیح و سالم داشت نخستین گام « یک دستگاه منظم وزن ها و اندازه هاست » و بالاخره نیز در این کار موفق شد. ( وثیق 1387 : 26 )

داریوش ضرب سکه طلا را در سراسر شاهنشاهی و ممالک تابعه آسیا به خود منحصر کرده بود و کسی حق تخلفی از این امر را نداشت به طوری که ساتراپ مصركه  آریا نام داشت به تقلید از داریوش از آن آگاه شد، فرمان داد او را به گناه خود سری بکشند. ( همان )

عایداتی از آسیا وسایر ممالک به خزانه شاهی می رسید . رسم این بود که « فلزات را ذوب کرده و در ظرف های گلی می ریختند سپس این ظروف را شکسته شمس هاي  فلز را انبار می  کردند. و هروقت احتیاج به پول پیش می آمد مبلغ ضروری سکه را می زده اند. شاه طلا را اساس و نمونه قانونی عیار سکه قرار داده بودند سکه طلا همان «دریک » بود که فقط شاه میتوانست ضرب کندو 42/8 گرم وزن داشت که وزن آن قدری بیشتر از وزن سکه های کزروس بود که 17/8 گرم وزن داشته است. ( همان )

    

 

      سلسله اشکانیان

اشاره ای به پیدایش این سلسله وظهور و سقوط آن در صحنه تاریخ ، یکی ادوار مهم تاریخ ایران دوران حکومت پارتیان است دوره ای بس درخشان و پر عظمت که فرمانروایان آن توانستند با تدبیر و دلاوری و شجاعت دست جانشینان اسکندر را از سرزمین ایران کوتاه نمایند و بنیان حکومت شان تا مدت 5 قرن تداوم بخشید.

پارتها تیره ای از قبایل آریایی بودند که بخش از قوم داهه محسوب می شدند آنها ابتدا به صورت قبایل چادر نشین در نواحی مجاور رود جیحون تا استپ های کرانه ی خزر و دریاچه اورا ل زندگی می کردند ( سرافراز ، 1385 ، ص 23 )

       سکه های اشکانی

سکه های اشکانی از اسناد و مدارک گرانبهای تاریخ ، فرهنگ و هنر ایران به شمار می روند تصویر فرمانروایان پارتی بر این سکه ها در ردیف شاهکارهای  هنر ایران محسوب می شود سکه های اشکانی از جنس نقره و برنز هستند . مبنای پول نقره درهم نامیده می شود که تقسیمات کوچکتر آن ابول و بزرگتر چهار درهم بود واحد سکه برنزكالكوي نامیده می شود برروی سکه ها تصویر واقعی فرمانروای اشکانی در حالیکه به سمت چپ می نگرد نقش گردیده است. اما به ندرت سکه هایی از شاهان اولیه اشکانی به دست آمده که صورت فرمانروا در جهت سمت راست تصویر حک شده است. مانند سکه های ارشک اول و بعضی سکه های مهرداد اول ، فرهاد دوم و مهرداد دوم ، گاهی نیز چهره شهریار اشکانی به صورت تمام رخ در روی سکه نقش گردیده است مانند بعضی سکه ای مهرداد سوم ، اردوان سوم و نن دوم و بلاش چهارم ، درسکه های فرهاد پنجم تصویر فرمانروا در روی سکه و ملکه موزا در پشت سکه دیده می شود. ( سرافراز ، 1385 ، ص 27-28 )

روی سکه – نقش نیم رخ بسیار زیبای شاه پارت با کلاه مخصوص پارت ها که لبه ی آن تا روی  پیشانی آمده و زبانه ای روی گوش تا گردن را گرفته و قسمتی پشت سر و موها را پوشانیده است.

( بیانی ، 1381 ، ص 26 )

اشکانیان برای تسهیل امور تجاری وبازرگانی و گسترش آن ، پول خود را بر مبنای تازه ای قرار ندادند بلکه اصول و روش پول سلوکی ها ، ترتیب آتیک – را ادامه دادند ، این شیوه موجب توازن پولی با همسایگان غربی و سپس با رومیان گردید ، بعضی از سلسه های محلی – که حکومت پارت را برخویشتن شناخته بودند چون عيلام و پارس از خود سکه می زدند ، از شاهان اشکانی حتی یک سکه طلا هم دیده نشده است ودر صورت وجود ، جعلی ، مزورانه ، قلب مطلق و بدون شبهه می باشد. ( وثیق ، 31:1387 )

    جنس سکه و اوزان آن ها

سکه های اشکانی از جنس نقره و برنز هستند به جزء یک مورد استثنایی سکه طلا دیده نشده است ، به عبارت دیگر سکه های طلا ضرب ننموده اند ، سکه نقره درهم نامیده می شد. که واحد بزرگتر آن چهاردرهم و واحدهای کوچکتر آن سه اُبول و دو اُبول بودند ، وزن چهار درهم ها در اوایل جدود 5/16 گرم بوداما به تدریج  از وزن آنها کاسته شد به طوری که در اواخر حکومت اشکانیان وزن آنها به حدود 13 گرم و حتی کمتر رسید تا جایی که برخی از محققان به اشتباه آنها را سه درهمی نامیدند ، عیارچهار درهم ها در ابتدا خوب بود ، اما در اواخر حکومت به علت ضعف دولت اشکانی به تدریج به پستی و ناخالصی گرایید وزن درهم حدود چهار گرم بود سکه های برنزی تقریبا در تمام دوران فرمانروایی اشکانیان در اندازه های کوچک و بزرگ اوزان مختلف از چهارده گرم تا 7/0 گرم ضرب می شد. (سرافراز ، چاپ پنجم ، 29-30 )

سکه های اشکانیان فقط از نقره یا مس می باشد و در زمان آنها پول و طلا تنها از راه تجارت به ایران وارد می شده است. ( وثیق ، 32:1387 )

نوع و جنس فلزات چون در دوران بسیار قدیم از عهده تصفیه فلزات بر نمی آ»دند و نمی توانستند آن طور که لازم بود فلز را خالص کنند و از مواد خارجی جدا نمایند به ناچار فلزات به همان  وضعی که استخراج می شده است به کار رفته است . ( بیانی ، 46:1385 )

جنس فلز هر محل اغلب معرف وضع اقتصادی و قدرت مالی آن می باشد ، مثلااگر چهار درهمی آن که از نقره خالص بود مورد قبول معامله در تمام ناحیه مدیترانه شد ( همان )

     تاریخ و تقویم

اشکانیان از دو مبدا تاریخی استفاده می کردند ، یکی سال 312 قبل ازمیلاد  که سال تاج گذاری سلوکوس اول بود و مبدا تاریخ سلوکی محسوب می شود ودیگری سال 248 قبل از میلاد یعنی زمانی که ارشک اول به رهبری پارتیان انتخاب شد و اعلام استقلال کرد. سال سلوکی از اول مهرماه آغاز می گردید و تقویم سلوکیان براساس دوازده ماه و مطابق با گردش ماه و زمین بود و چون باسال خورشیدی مطابقت نداشت هرسه سال تعداد ماهها را به جای دوازده سیزده  حساب می کردند تاباسال خورشیدی مساوی شده شروع آن منطبق با مهرماه گردد. ( سرافراز ، چاپ پنجم ، 31-32 )

نخستین بار در زمان مهرداد اول ( 138-171 ق. م ) تاریخ گذاری در سکه ها مرسوم شد ، سلوکیان به سکه ها بویژه به چهار درهمی ها تاریخ ضرب سکه ها ثبت می نمودند. در همهاي  اشکانی به ندرت در تاریخ دیده می شود درهم های مهرداد اول ، ضرب سلوکیه ، دارای تاریخ هستند همچنین به درهم های اردوان اول تاریخ 123 اشکانی وبه سکه های اردوان سوم تاریخ های 335 و 336 سلوکی همراه با ماه ضرب سکه دیده شده است. ( همان )

مبدا تاریخ قدیم بیشتر حوادث و اتفاقات مهم بوده است که با پیش آمدن حادثه ی جدید آن تقویم از بین رفتند و گاه شناسی جدیدی جای آنر ا گرفته است ، مبدا تاریخ را به زحمت از روی سکه می توان مشخص کرد زیرا تاریخ تقویم کلید دوره های مختلف روشن نشده است و آنهایی هم که تاکنون بدست آمده راجع به آنها اختلاف عقیده وجود دارد. تاریخ سکه های اشکانی بنابر تاریخ سلوکی هاست و دوره ی ساسانی تاریخی که بر روی سکه است مطابق سال سلطنت شاه می باشد. تاریخ سلوکی = 312 ق.م ( بیانی ، ج 1و2 : 42-43 )

     نقوش روی سکه های اشکانی

سکه های اشکانی از لحاظ نقش متنوع می باشند و با مطالعه دقیق از تصاویر سکه ها می توان به درستی از چهره ی واقعی شهر یاران پارت ، وضع لباس ، طرز آرایش مو ، ریش و وسایل زینتی که به کار می بردند، اطلاع حاصل کرد مهرداد اول در حدود سی وسه سال سلطنت کرده است. تصاویر منقوش بر سکه های متعدد وی سنین مختلف اورا نشان می دهد  سکه های مهرداد دوم میت وان به وضوح تغییراتی که باگذشت اسل ها در قیافه و چهره وی روی داده است را دید مانند خمیدگی بسیار بینی ، خستگی چهره ، و ضع ریش که در دوران کهولت بلندتر شده  وتار وی سینه ی وی آمده است برگردن تمام شاهنشاهان گردن بند حلقه ای یا مروارید از یک تا چهار ردیف آویخته دشه وبه بعضی از گردن بندهاقطعه مدالي حوالی به شکل گل جواهر نشان یا شاهین نصب است. (بیانی ، جلد 1و2 : 38-39 )

تصویر فرمانروا به صورت نیمرخ است که اغلب به سمت چپ و به ندرت به سمت راست می نگردهنگام بررسی نقوش روی سکه های اشکانی باید به آنها توجه داشت : کلاه یا تاج ، گردنبند ، خلا روی پیشانی فرمانروا

تاج : در آغاز شاها ن اشکانی دارای کلاهی ساده بودند که به کلاه با شلقي معروف بود و فرهاد سوم از تاجی استفاده کرده استکه در وسط آن تزئینی به شکل شعله ای جواهر نشان دیده می شود.

گردنبند : شاهان اشکانی دارای گردنبندی حلقه مانند بودند که دوسه آن به دو گوی کوچک ختم میشد مهردادسوم دارای گردنبندی است مرکب از حلقه های زنجیره ای که در وسط با جواهری مربع شکل تزیین گردیده است. از آنجایی که اُرد و مهرداد با هم برادر بودند شباهت آنها در سکه ها نیز چشمگیر است ، از این رو توجه و بررسی روی گردنبند ها ، از بهترین راههای تشخیص سکه های آنها را از یکدیگر است.

خال : برخی از شاهان خال را نشانه داشتن خون اشکانی و اصالت خانوادگی تلقی می کردند داشتن خال گاهی دلیل انتساب سکه به فردی خاص می گردد سکه های اردوان سوم و گودرز شبیه هم هستند که اگر سکه های گودرز خال وجود نداشت امکان شناخت آنها از یکدیگر بسیار مشکل بود

( سرافراز ، چاپ پنجم ، 34-35 )

برروی سکه های برنزی ارد تصویری نیم رخ وی نقره است ودر پشت سکه ها نقوش مختلفی مانند الهه پیروزی ایستاده که حلقه ی سلطنت را به دست دارد ، نیم تنه الهه ، فیل ،سرفیل ، اسب ، سر اسب ، گوزن ، شاهین ، تیردان ،گرز ، دژ ، ماه و ستاره نقره است. ( بیانی ، جلد 1و2 : 90 )

       ضرابخانه ها

نخستین سکه ای که به طوریقین دارای علامت ضرابخانه است ، به دوران فرماندهی مهرداد اول تعلق دارد زیرا تاقبل ازپادشاهی مهرداد اول به علت محدود بودن حوزه قلمرو اشکانیان ، وجود بیش از یک ضرابخانه ضرورتی نداشت ، اما از زمان به قدرت رسیدن مهرداد اول که قلمرو این سلسله به شکل چشمگیری گسترش یافت ضرورت ایجاد ضرابخانه های متعدد در نقاط مختلف کشور آشکار شد ، از زمان فرهاددوم  تصویر شهرها و ضرابخانه ها عبارت اند از : نیسا ، تامبروکس ، آپامئه آ و آریا ( هرات ) ( سرافراز ، چاپ پنجم ، 44-45 )

علل عدم ضرب سکه طلا در دوره ی اشکانیان را می توان در موارد زیر دانست : 1. میزان طلای موجود در کشور بعد از غارت خزاین ایران توسط یونانیان فوق العاده ناچیز شده بود 2. ایرانی ها برای تسهیل تجارت با رومی ها ناچار بودند از ضرب سکه های طلا خودداری کنند زیرا رومیان ورود طلا را از ممالک خارجه به داخل روم قدغن کرده بود و از این رو بازرگانان  ایرانی که با تجار روم معامله داشتند مجبور بودند که طلا بگیرند و نقره بدهند ،دولت ایران نیز برای همراهی با آنها سکه رایج نمود . 3. انحصار سکه زر را دولت روم به جهت اظهار عظمت ، خاص خود می دانست 4. دولت ایران هر چند که خود سکه طلا نداشت ولی از ورود طلا به ایران جلوگیری نمی کردو درمواردی هم که دولت روم مجبور می شد. مبلغ هنگفتی به عنوان خسارت جنگی به ایران بپردازد، دولت ایران این پولها را یاد در خزانه نگهداری می کرد ویا به مصارف تجارتی و تزئینی می رسانید ( وثیق ،32:1387 )

درقدیم ترین دوره برای ضرب سکه ، فلز مورد نظر را حرارت داده و ذوب می نمودند و سپس فلز گداخته را به قطعاتی مبدل کرده و پس از سرد شدن ، وزن می کردند که آن قطعات به وزن معین قانونی باشد ، از این رو در بعضی از  شهرها مانند مقذونیه ، سیراکوس، کورنت برای آنکه به سهولت مفدار زیادی از قطعات هم وزن و هم شکل آماده برای ضرب به دست آید، قالب های آهنی ساختند که جعبه ای شکل بود ودر آن چند ردیف خانه های منظم یک قطع تعبیه شده بود که هریک گنجایش یک سکه را داشت و از لحاظ وزن نیز مطابقت داشت. ( بیانی ، جلد 1و2 : 40 )

 سکه شناسی قسمت مهمی از باستان شناسی است علم سکه شناسی توانسته است بزرگترین خدمت را برای روشن شدن تاریخ گذشته بنماید و گوشه های تاریک و مبهم را روشن و حل کند. و بلکه سکه ی هر دوران نمایانگر عادات ، آداب ، خط و زبان ، هنر و مذهب ،تمدن و ارتقاء انحطاط وضع اجتماعی ، ثروت ویا ورشکستگی که منبع اطلاعات صحیح و دقیق از دنیای قدیم است.

                  ماخذ

1.دکتر بیانی ، شیرین ، 1389 ، سکه ها قبل از اسلام ، تهران ، انتشارات پازینه

2. بیانی ، ملک زاده ، 1385، تاریخ سکه ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران

3. حیدرآبادیان ، شهرام ، 1389، مهرهای ایران باستان و سکه های اسلامی ،تهران انتشارات سبحان نور

4. سرافراز ، علی اکبر ، چاپ پنجم ، سکه های ایران ، تهران انتشارات سمت

5. وثیق ، منصوره ، 1387 ، دنانیر، تبریز ، انتشارات ستوده -

 

چهار تاقي ( آتش كده ) ريوند

"سبزوار يكي ازمراكز مهم تمدني كشور باستاني ايران و داراي سابقه اي كهن است واز نشانه هاي  شكوه و عظمت آن  آثار و محوطه هاي باستاني متعددي است  كه در سرتاسر منطقه برجاي مانده كه هريك بيانگر ارزش هاي فرهنگي و ديني اين سرزمين است و يكي از آن ها ، بقاياي يك چهارتاقي سنگي در كوه هاي ريوند است كه در اين نوشتار به معرفي مختصر آن پرداخته شده است. "
مقدمه :
"بقایای ساختمان معروف به آتشکده آذر برزین مهر( ادهر برزين  مهر يا بورجاين مهر ) كه  به چهار طاقی نیز شهرت دارد در 30کيلومتري شمال غربي بخش داورزن سبزوار و درارتفاعات شمالي روستاي مهر و ريوند واقع شده و در گويش محلي  از آن با عنوان "خانه دیو" ياد مي كنند. اين اثر تاريخي بجا مانده ازدوران ساساني از لحاظ موقعيت جغرافيايي در کوهستان‌های دورافتاده بر قلهٔ صخره‌ای صعب‌العبور جای دارد و  دستیا بی به آن پس از ساعت‌ها پیاده‌روی و کوه‌پیمایی ممکن می‌شودو در سال هاي  گذشته كاوش ها و پژوهش هایی توسط باستان شاسان در آن صورت پذیرفته است ."
توجه به آتش در كيش زرتشت :
پیدایش آتش و زیبایی خیره کننده‌ی آن، سبب شده تا آدمی از دیرباز به دیده‌ی احترام بدان بنگرد و از گونه‌ای تقدس برخوردار گردد، به ویژه در میان ایرانیان باستان که از روزگاران کهن به آن ارج ‌نهاده‌ و حتی برای یافتنش افسانه‌ها ساخته اند. در میان دین‌های ایرانی، آتش در کیش زرتشت جایگاه ویژه‌ای دارد و یکی از نشانه‌های این دین به شمار ‌آمده و سمبل اهورامزدا است ، بنابراين درآتشكده ها به عنوان سمبل روح ايزدي هميشه روشن است و شعله هايش مدام به سوي آسمان زبانه مي كشد. 1 
در دين زردشت مراسم عبادي در كنار آتش برگزار مي شد و بالاترين آتش " آترمينو" يا آتش انديشه و درون بودو ساير آتش‌ها به سه دسته  خانگی، آتش مربوط به قبیله و قوم که آن را "آذران" نامیده اند و آتش ویژه‌ی مناطق بزرگ‌تر که آتش " بهرام2 " نام داشته است تقسيم مي شدند .سه آتش بزرگ هم که گونه‌ای از آذربهرام و ریشه در اسطوره دارند نيز برپا بوده كه با توجه به ديدگاه طبقاتي دوره ساساني هريك ویژه‌ی طبقه‌‌ی خاصی از جامعه بوده‌اند 3.
آتشکده‌ی "آذر فرنبغ4 "  که جایگاه آن را در کاریان فارس می‌دانند و مربوط به آسرون ( موبدان و دبيران) بوده،    " آذر گشنسب5 " در شیز آذربایجان که به شاهان وارتشتاران  تعلق داشته و "آذر برزین مهر6 " که ویژه‌ی  "واستريوفشويت " يا کشاورزان و برزیگران بوده ودر ارتفاعات روستاي مهر وریونددر شمال غربي سبزوار قرار داشته است. بنای آذرفرنبغ را به «جمشید»، آذرگشنسب را به «کیخسرو» و آذربرزین‌مهر را به «گشتاسب» نسبت می‌‌دهند.7
در "بندهش هندی" 8 هم آمده است که: "این سه آتش را، که فرنبغ  ورجاوند، گشنسب  تكاور و برزین‌مهرپرسود  است، اورمزد از آغاز آفرینش چون سه فره به پاسباني جهان فراز آفرید." 9
در دوران‌های بعد ، این سه آتش نمود زمینی پیدا  و هر کدام در زمان خود از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌گردند.در متون اوستايي  به هنگام بحث از عمده ترين طبقات تشكيل دهنده جامعه ساساني از سه آتشكده ياد مي شود كه هر طبقه خود را به يكي از آن ها منسوب مي كرد .فردوسي نيز به نقل از دقيقي چنين سروده :
پس آزاده گشتاسب برشد بگاه                    فرستاد هرسوبه كشور سپاه
پراكند  گرد  جهان  موبدان                       نهاد از بر آذران گنبدان
نخست آذر مهربرزين  نهاد                        به كشور نگر تا چه آئين نهاد  10        
محل آذربرزين مهر :
شاعران ازنام آذربرزين مهر دراستعارات خود براي توصيف اشخاص يا ويژگي هاي يك محل استفاده كرده وآنرا داراي صفات اساطيري دانسته اند. البته اشارات آن ها نمي تواند از لحاظ بازشناسي اين مكان  كمكي به باستان شناسان كند، مانند اين اشاره از" ابوالفرج روني":
گردگلشن ز فروغ  لاله                       گوئي آتشكده برزين است 
و"فخرالدين  اسعدگرگاني " كه درداستان "ويس ورامين" درجايي گويد:
بخاصه زين دل بدبخت رامين              كه آتشگاه خرداد است و برزين
  و"زراتشت بهرام" ، شاعرزرتشتي كه چنين سروده:
بگفت اين ونشست آنگاه برزين           روان شدسوي آتشگاه برزين  11  
در روایات پهلوی  آمده است که آذربرزین مهر بر گشتاسب وارد شد و به  اوگفت: دین را بپذیر تا پادشاهی دراز یابی ... .هرمزد، آذربرزین مهر را بدان پاداش که گشتاسب به دین آهیخته شد به صورت آتش بهرام به پشته‌ی گشتاسبان بنشاند. نیز گفته شده که زرتشت، آذربرزین مهر را خود از آسمان فرو آورده است.  
در"كارنامك ارتخشيرپاپكان " چنين آمده "..... او را به خواب آمد كه آذرفرنبغ،گشنسب وبرزين مهرازخان ومان ساسان برافروخته وهمه جهان را فروغ آنهافرا گرفت." ابن الفقيه در" كتاب البلدان "و ابن رسته در " العلاق النفسيه" نيز ازآن يادكرده اندكه بربالاي كوه ريوند بوده اما پيداكردن ويرانه آن امروزه در اين سرزمين آسان نيست.12
در بحث  ریشه‌شناسی، آذر را برگرفته از «آتَر» اوستایی ،  بُرزین را به معنی بالندگی و مهر را از ریشه‌ی «میثره» اوستایی می‌دانند که «میترا» نیز از آن گرفته شده است. با پدیدار گشتن دين زردشت ، نه تنها حضور مهر کمتر نشد بلکه بسیاری از آیین‌های مربوط به آن وارد مزداپرستی گردید. با این‌که خورشید و مهر دو ایزد جدا هستند اما رابطه‌ی بین آن‌ها موجب شده تا آتشکده‌ی برزین‌مهر که به پاس ایزد مهر بنا شده در خراسان برپای گردد. در «مهریشت» تصریح شده است که: " آن سرور کشور، آن مهر فراخ چراگاه، سواره از سوی راست این سرزمین پهناور گوی‌سان به کرانه بدرآید " و" این" در ایران سرزمینی نیست مگر خراسان.
از سوي ديگر ، معنای خراسان «جای برآمدن خورشید» می باشد یعنی همان جایی که محل آغاز کار روزانه‌ی مهر است و شاید بتوانیم  بین جایگاه جغرافیایی خراسان در ایران و مهر، پیوندی برقرار کنیم که البته یک گمان بیش نیست. دورنمایی که اوستا از جغرافیای این بنا پیش روی ما قرار می‌دهد، سرزمیني است در شمال شرقی ایران و بر این نکته که آتشکده بر روی کوهی بنا شده تکیه دارد.13    
در گزارش هاي پهلوي اوستا  "ريونت" به معنی دارای شکوه و جلال معرفی گردیده که همان «ریوند» است و در اوستا کوهستانی است مقدس و در آن آمده: "ای آذر اهورا مزدا ، کوه ریوند مزدا آفریده  شما را ستایش و خشنودی و آفرین." از مواردی که تقدس این سرزمین را هویدا می‌سازد، همنا می آن با یکی از صفت‌های اهورامزدا یعنی" رای اومند" می‌باشد و صفت اهورامزدا برگرفته از نام این سرزمین اهورایی است.14
دربرخي  منابع اشاره می‌شود که  آتش برزين مهر بدون هیزم و خود به خود سوزان بوده است. دقیقی هم بر این موضوع اگاهی داشته که چنین سروده است:
که آن مهر برزین ابی دود بود                    منور نه از هیزم و دود (عود) بود
وجود معادن زغال سنگ درمحل كه موجب ايجاد گاز متان مي شود كمك به خودسوزبودن آن مي كند. این نکته پژوهشگران را برآن داشته تا گمان کنند سوخت این آتش از نوعی گاز که در کوه‌های ریوند موجود بوده فراهم می‌‌آمده است. چنین نظریه‌ای در مورد آتشگاه مسجد سلیمان نیز وجود دارد.15   
البته درمورد نوع ماده اي كه براي روشن نگه داشتن آتش به كار مي رفته  مستندات باستان شناسي كافي موجود نيست كه ما را ياري كندتا تكنيكي كه دربرپايي آتش معمول مي داشتند باز شناسيم اما به نظر مي رسد كه بايد از چيزي غير ازچوب در آتشدان اين محل استفاده شده باشد و مواد دودزا به كار نمي رفته است.16
برای بازپیدایی آتشکده  آذربرزين مهر نخست باید ریوند را بیابیم. اما ریوند کجاست؟
به نوشته متن پهلوي "بندهش" :" .... آذربرزين مهراز زمان گشتاسب درگردش بود، پناه جهان مي بود ،چون انوشه روان زرتشت دين آورد، براي رواج دين ، گشتاسب اين  آتش را به كوه ريوند كه  آن را پشته  گشتاسبان  خوانند به دادگاه (آتشكده)نشاند.....ريوند كوه به خراسان است كه آذر بر‌زين مهر بدان نشيند واو را ريوندي است كه رايومنداست .......گنابد كوه به همان پشته  گشتاسبان است، آنجا به ريوند، كه  خانه آذر بر‌زين مهر است، نه فر‌سنگ است به طرف غرب ..."17
در متن پهلوي "گزيده‌هاي زادسپرم" 18نيز به محل آذر برزين مهر اشاره شده است:‌ «.....آذر فرنبغ در كوه           خره مند (داراي فره) در خوارزم جاي گرفت، آذرگشنسب در كوه اسنوند در آذربايجان و آذر بر‌زين مهر در كوه ريوند كه در پشت است."19      
 ريوند نام كوهي بود كه در پهلوي آنرا پشته گشتاسب مي خواندند و در دوره اشكانيان چنين شايع شد كه مينوي آتش برزين مهر در گرويدن  گشتاسب به دين زردشت نقش عمده اي داشته و ترديدي نيست كه روحانيون پارتي مدعي قداست بيشتر اين مكان برسايرآتشكده ها بوده اند20. دقيقي ، لهراسب را بنيان گزار آتش بزرگ كه همان برزين مهر است مي داند:
 يكي آذري ساخت برزين بنام                   كه با فرخي بود و با برزوكام
گشتاسب اين آتش را در محلي كه ادعا مي كند نخستين آتش كده جهان است روشن مي كند و زردشت در برابر دروازه آن سروي مي كاردكه سال ها  عمر مي كند.21 
در تاريخ بيهقي آمده : " ....زرتشت كه صاحب مجوس بود طالع اختيار كرد وفرمود به آن طالع دو درخت سرو بكشتند ، يكي در ده كشمر و يكي در دره فريومد و سرو فريومد 1691سال بود، پس امير ينالتكين خوارزمشاه فرمود آنرا بسوختند........"22      
دقيقي  محل غرس سروی را که زرتشت از بهشت آورده، در کنار آتشگاه  برزين مهر می‌داند:
یکی سرو آزاده بود از بهشت                  به پیش در آذر اندر بکشت
انتخاب محل آتشكده هاي دوره ساساني ، تحت شرايط خاصي قرار داشت  و خراسان  سرزمين مورد توجه زردشتيان بود .آذربرزين مهر يكي از سه شراره مينوي بود كه براي امداد جهانيان به جهان خاكي فرود آمده بود.و با توجه  به افسانه كاشت درخت در اين محل انتساب آن به كشاورزان  به حقيقت نزديك است.23   
به نوشته پورداود جاي آذربرزين دركوه ريوند است و كار آن كشاورزي است. ازياوري اين آتش است كه كشاورزان در كار خود داناترو تخشاتر (كوشا) و شستك جامك (پاكيزه جامه) هستند. كشاورزان ساساني جز توده مردم بوده  به زمين بستگي داشتندو حكومت آنها دست زمين داران بزرگ بود.24    
می‌دانیم که در دوره‌های اسلامی، ریوند یکی از ربع‌های چهارگانه نیشابور بوده و تقریبا در غرب شهر واقع می‌شده. گرچه گمان می‌رود که ریوند روزگار باستان باید ناحیه‌ی وسیع‌تری بوده باشد.در اشعار دقیقی آن‌جا که سخن از دین پذیرفتن گشتاسب می‌باشد، چنین آمده :
نخست آذر مهــــر برزین نهاد                    به کشمر نگر تا چه آیین نهاد 25        
اگر ضبط کشمر را درست بدانیم ، می‌بینیم که دقیقی جای آتشکده‌ی برزین مهر را در کاشمر می‌داند . با توجه به این‌که اوشاعری است زرتشتی و به متونی اصیل دسترسی داشته، بنابراین سخن وی جای اندیشه دارد. وجود روستاهایی به نام ریوند نیز در کاشمر و غرب سبزوار، شاید بتواند حدود این سرزمین باستانی را به ما نشان دهد.
اگرچه كاشمراز توابع نيشابور بوده اما چون برزنون با اين شهر فاصله زيادي دارد ، محل آتشكده نمي تواند در كاشمر باشد ، ازسوي ديگر مقدسي از مكاني به نام بشت در ملك نيشابور نام مي برد كه گشتاسب آن را بنا كرده وچون بشت به قدمگاه نيشابور نزديك است ، برخي محل آتشكده را  در حدود اين محل  دانسته اند كه به نظر درست نمي آيد. شايد اين آتشگاه در نقطه اي بوده كه امروز دهي به نام برزنون در شمال غرب نيشابور در آن جا قرار دارد. 26
گفته اند يزدگرد به نيشابور آتشكده اي بنا كرد كه از نظر مذهبي اهمييت بسيار د اشت ، وجود آتش خودسوز دركوه ريوند و چشمه اي به نام " سو" بر فراز بينالود كه در زمان ساساني اهميت فراواني داشته موجب شده اين مكان به عنوان جايگاه آتش برزين مهر معرفي شود و موقعيت زيارتي آن ووجود اين آتش مقدس امتيازي براي آن  باشد. 27       
در تاریخ نیشابور «الحاکم» می‌خوانیم :"......اما  ربع ریوند از حد مسجد جامع  بود تا مزرعه‌ی احمدآباد ، اول حدود بیهق و ريوند كه ربع  به  آن منسوب است قریه‌ی کبیره‌ی  معموره‌ای بود دارای مسجدی جامع منیع رفیع و خانقاه‌های بسیار ... ...نام هر ربع به قریه‌ای که در آن جانب معمور و بیشتر بود اضافه کردند. " 28
این نکته را تاریخ بیهق ابن فندق نیز تایید می‌کند و در توضیح ربع اول از ربع‌های دوازده‌گانه‌ی بیهق، از چند روستا نام می‌برد که احمدآباد یاد شده نیز جزو آن‌هاست. امروز از ریوندی که الحاکم نام برده اثری نیست، فقط نام آن ربع بر یکی از دهستان‌های نیشابور مانده است، اما روستاهای ریوند کاشمر و سبزوار هنوز به زندگی ادامه می‌دهند.29
"ياقوت حموي "در معجم البلدان مي نويسد:  : " ريونديكي از ربع هاي نيشابور است كه در آن قريه هاي زيادي بوده و به دست " ريوندويه" پسر فرخزاد از خاندان ساسان بنيان نهاده شد و داراي 232 ديه است و از جامع كهنه آغاز مي شود وتا احمد آباد كه آغاز مرز بيهق است ادامه دارد..... بيهق در اصل بيهه بوده  و قصبات آن خسروجرد و سابزوار بوده است ." 30
صنيع الدوله در مطلع الشمس مي نويسد: ".......گويند ريوند يكي از بلوكات نيشابور است و احتمال مي رود حاكم نشين اين بلوك نيز به همين اسم موسوم بوده ، ازاين قرار برمي آيد بلوك ريوند قديم مملكت نيشابور حاليه است و مويد اين عقيده قول مقدسي است كه گويد قصبه ريوند را تا شهر نيشابور يك مرحله مسافت است .....و كوه  "راي ونتا"  كه در زند واوستا مسطوراست و كوه راوند بندهش و كوه ريوند و ريبد شاهنامه همان رشته كوهي است كه در شمال و غرب نيشابور است و اين كه در شاهنامه آمده گشتاسب آتش برزين مهر را در ريوند قرار داد ، يقين است كه قله كوه شمال نيشابور جاي آن نيست،  چه ارتفاع آن سه هزار زرع است و به واسطه بسياري برف زيستن آنجا محال است و آتشكده بايد جايي باشد كه موبدان بتوانند هميشه در آن باشند . در بلوك بارمعدن قريه ايست به نام برزينون در دامنه هاي ريوند و نام آن از نام آتشكده است "31   
براستي چرا درمعرفي آتشكده به كوهستاني بودن جايگاه آن تاكيد شده است؟ با توجه به برافراشتگي جبال بينالود مي توان ريوندكوه را همين ارتفاعاتي تصور كرد كه در شمال ريبد سبزوار كشيده شده واحتمالا بقاياي            چهار تاقي32 خانه ديو33 بايد همان  پرستش گاه  باشد كه جستجو براي يافتن آن در ريوند نيشابور نتيجه اي نداده است. در ايران باستان نيشابور يا ابرشهر به مراتب شناخته شده تر از بيهق بوده و دراغلب جاها آذربرزين مهر را به اعتبار شهرت نيشابور به حوالي آن منتسب كرده و از ريوند بيهق به دليل گمنامي اسمي نبرده اند. 34
آتشكده كشاورزان در مشرق مملكت ،در كوه هاي نيشابور واقع بود، " لازارفاپي" مورخ معروف ارمني ريوند را قريه مغان مي نامد ، به اعتقاد" والنتاين ويليامز جكسون" ايران‌شناس آمريكايي مكان اين آتشكده قريه مهر بوده كه در سر راه خراسان به يك فاصله از ميان دشت و سبزوار قرار دارد.35       
طبق مستندات باستان شناسي  منطقه ريوند بخشي از يك ايالت وسيع ساساني بوده و مركزيت ديني معتبري درآن برقرار بوده وباستان شناسان ايراني با استناد به متوني كه مكان آتشكده را در ريوند نيشابور دانسته اند بخشي از جستجوي خود را به يافتن آن اختصاص داده اند،  امادر پايان اشاره اي به وجود بنايي با مشخصات ساساني كه از لحاظ معماري همطراز با چارتاقي هاي آن عهد باشد نكرده اند.36      
مقدسي گويد : "در چند فرسخي  غرب سبزوار قريه ايست موسوم به ريود اما در آن جا نه " كونابدي"  است نه رودخانه و تمام علماي جغرافيا  كونابد  را جزو بلوكات طوس و مملكت نيشابور دانسته و بلوك ريوند را نيز از بلوكات نيشابور شمرده اما قريه " ريود"  را كه در نزديكي سبزوار است جزو بلوك بيهق  مي دانند. " 37
دكتر صادقي، در مقاله "محل آذر بر‌زين مهر" كه در شماره ششم نشريه نامه ايران باستان منتشر شده ، پس از بررسي نظرهاي گوناگون ، كوشيده محل دقيق آتشكده را در كوه ريوند چنين مشخص كند.
در لغت فرس آمده: " بر‌زين آتشگاهي است به گنبد و بس به نيشابور" . در تاريخ بيهق آمده:"... گنبد، آنجا بيت النار بوده است، بدان باز خوانند. " از مجموع آنچه در منابع آمده و با توجه به مشخصات آذر بر‌زين مهر كه در ريوند، در پشت گشتاسپان، در گنبد قرار دارد، نتيجه مي‌گيريم  كه گنبد به معني آتشكده است و چون در اين ده آتشكده وجود داشته، ده را به نام آتشكده ناميده‌اند. اين ده امروز جنبد نام دارد کسب درآمد http://ice-popup.ir/ref:91 http://ice-popup.ir/user/signup/ref:91

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم مطالبی رو که در این وبلاگ قرار میدم براتون مفید باشه و از انتخابتون ممنونم...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اینجا همه چی درهمه و آدرس neloo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 2862
بازدید کل : 96903
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب





استخاره آنلاین با قرآن کریم


تعبیر خواب






فال حافظ